عدم ثبات در سیاست خارجی و تصمیم گیری مردم را عاصی کرده است

سیاست منفعل خارجی موجب شده که ما هیچگاه نتوانیم در جهت تعامل با جهان خارج حرکت کنیم.

بیش از چهار دهه از انقلاب مردم ایران می گذرد و تا به حال نظام سیاسی حاکم بر کشور نتوانسته به وعده ها و شعارهای پیش از انقلاب خود عمل کند و این موضوع باعث دلسردی مردم از نظام سیاسی حاکم بر کشور شده است. وجود بحرانهای متعدد در این چند دهه باعث تغییر در تفکر مردم نسبت به نظام و انقلاب شده است و این روند حتی در اعتقادات و باورهای مذهبی مردم تاثیر فراوان داشته است. هرروزه شرایط برای مردم بدتر می‌شود و هیچ برنامه راهبردی مشخصی برای آینده کشور وجود ندارد. عدم ثبات در اقتصاد و پیامدهای آن به نحوی می باشد که اقشار ضعیف بسوی فقر و پاشیدگی خانوادگی حرکت می کنند.

 پیش از انقلاب مردم برای  بدست آوردن عدالت، آزادی و برابری با همدلی یکدیگر و به امید آینده درخشان قیام کردند و با دادن جان، انقلاب را به سر انجام رساندند. ولی شرایط امروز باعث بوجود آمدن این سوال است که آیا تمامی انقلابهایی که در سطح جهان بوجود می آید به چنین سرنوشتی دچار می شود یا این موضوع فقط مختص به کشور ما می باشد؟ با نگاه و بررسی انقلابهای بوجود آمده در سطح جهان می توان فهمید که اکثریت آرمانهای انقلابی در دراز مدت محقق نمی شود و شعارهایی که انقلابیون سر می دهند هیچگاه بطور کامل به واقعیت مبدل نمی گردد. مهمترین شعار انقلاب ما شعار نه شرقی نه غربی بود و این آرزوی مردم ایران بود که بتوانند بدون وابستگی به کشورهای قدرتمند به رشد و توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برسند. در این راه می بایست از مسیرهای سخت و پرفراز و نشیب متعددی گذر می کردیم و مردم تاوانهایی همچون  جنگ و تحریم را متحمل شدند. ازاین روی کشور ما نیز مجبور بود برای رشد و توسعه به توانمندیهای داخلی خود تکیه کند زیرا در صورت مداخله قدرتهای جهانی ساختار اقتصادی و سیاسی ما و یا هر کشور دیگری به نفع دولت قدرتمند چیده می شد پس ما مجبور بودیم برای رهایی از سلطه دول قدرتمند جهان به ظرفیتهای خود تکیه کنیم.

امروزه جامعه ایران نسبت به نظام سیاسی کشور دلسرد و ناامید است که یکی از دلایل آن را می توان  خائنین داخلی و خارجی درنظر گرفت در کشور ما وطن فروشانی وجود دارد که برای رسیدن به قدرت و ثروت دست به اقدامات ظالمانه ای می زنند که دود آن به چشم ملت می رود. در این میان لازم است به این نکته مهم نیز اشاره کنیم که موقعیت فوق استراتژیک ایران در منطقه و جهان  شرایط را برای ما پیچیده تر و سخت تر کرده است، وجود منابع سرشار انرژی و معادن زیرزمینی  فروان نشان از ثروت سرشار این مرز و بوم دارد که این موضوع باعث بوجود آمدن مافیایی از غارتگران داخلی و خارجی  در ایران شده است. از این روی ما در پرسی به نام شرق و غرب گرفتار شده ایم  باید بگوییم که همگی آنها به فکر منافع خود می باشند و هیچ کشوری برای ما دلسوزی نخواهد کرد. کشورما نیازمند به داشتن سیاستهای یکپارچه و هم صدایی میان جناحین سیاسی و مردم است اما از آنجایی که کارنامه احزاب سیاسی در ایران نمره قبولی نگرفته است. مردم به آنها بی اعتماد شده اند و این موضوع چشم طمع قدرتهای جهانی را دو چندان کرده است به نحوی که اقتصاد ما را به اسارت خود درآورده اند از یک طرف آمریکا و اروپا به وعده های داده شده خود عمل نمی کنند و از طرف دیگر متحدانی همچون چین و روسیه به تعهدات خود جامه عمل نمی پوشانند و آسیبهای وارده به اقتصاد ما را مردم ضعیفی می دهند که حداکثر جمعیت کشور را تشکیل داده اند.

مقاومت اقتصادی ایران در برابر تحریمهای آمریکا منجر به تورم شدید در ایران شد و زندگی برای مردم ایران سخت و سخت تر می شود. اما درست در زمانیکه ما راههای فرار از تحریمهای ظالمانه آمریکا را بدست آورده ایم و کارشناسان رسانه های غربی به این موضوع اشاره دارند که تحریمهای آمریکا اثربخشی خود را از دست داده است وسیاستهای یک جانبه آمریکا به بن بست رسیده و اینکه بسیاری از کشورها به دستورات ارائه شده از سوی آمریکا عمل نمی کنند. بدین صورت اقتصاد ایران می توانست به زودی  از رکود خارج شود و به چشم انداز روشنی دست یابد، درست درچنین زمانی مجددا باب مذاکرات با آمریکا فراهم می شود. این موضوع سوالات متعددی را مبنی بر علت جلو آمدن امریکا بوجود می آورد. باید به این نکته نیز اشاره کرد که ما در صورتی مجبور به مذاکره مجدد بودیم که تاب و تحمل گذر از تحریمهای بین المللی را نداشتیم ولی با توجه به صادرات غیر نفتی و درامدهای حاصل از آن، این پرسش  نیز مطرح است که دلارهای حاصل از صادرات غیر نفتی و یا نفتی که با دور زدن تحریمها به فروش رسیده است، کجا و در دست چه کسانی می باشد؟

آنهایی که منافعشان در این ساختار و این مدل  از اداره اقتصادی است، کشور را مجددا مجبور به مذاکرات کرده اند. درست است که فشار اقتصادی زیادی به مردم ایران وارد شده است اما اگر وطن فروشان داخلی اجازه می دادند که ایران در مسیر درست اقتصادی حرکت کند ما از این بحران  نیز گذر می کردیم و با یک سیاست راهبردی قاطع و بدون تغییر در ایران می توانستیم آینده روشنی را برای  اقتصاد کشور تصور کنیم.

علت اصلی بوجود آمدن چنین شرایطی  می تواند سیاست منفعل خارجی ما می باشد ما هیچگاه نتوانسته ایم سیاستی یکپارچه در جهت تعامل با جهان خارج داشته باشیم اینکه گاهی با غرب و گاهی با شرق به مذاکره بنشینیم و در آخر هیچ دست آوردی برای مردم نداشته باشد، بی اعتمادی داخلی را دو چندان کرده و ایران به عنوان یک کشور بدون تعهد در میان جوامع بین المللی شناخته می شود.

 با توجه به این موضوعات می توان متصور بود که در آینده نزدیک نظام و کشور به سوی پرتگاه نابودی کشانده شوند. برای جلوگیری از خطر تجزیه و بحران های اجتماعی، کشور نیازمند به داشتن افراد جدید و دلسوز است که برای رسیدن به این مهم ایران ما نیاز به بیداری دارد.

پایان/

۱۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 8865

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 8 + 7 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 2
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • مینا صفری IR ۲۱:۰۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۸
      2 0
      بسیار عالی ‌، امیدوارم که از این نظرات استفاده شود
    • IR ۲۳:۴۶ - ۱۳۹۹/۱۲/۱۸
      0 0
      خیلی ساده زیبا و خلاصه فرمودید اما سوال اینجا اینه آیا دزدان داخلی خودشون این ها رو نمیدونن و سرنوشت کشور ما چه خواهد شد